بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۰۳: بیحاصلیام بست به گردن خم پیری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیحاصلی ام بست به گردن خم پیری چون بید ز سر تا قدمم عالم پیری در عالم فرصت چقدر قافیه تنگ است مو، رست سیه ، پیش تر از ماتم پیری تا پنبه نهد کس به سر داغ جوانی کافور ندارد اثر مرهم پیری موقوف فراموشی ایام شبابست خلدی اگر ایجاد کند عالم پیری هیهات به این حلقه در دل نگشودند رفتند جوانان همه نامحرم پیری آزادگی آن نیست که از مرگ هراسد بر سرو نبسته ست خمیدن غم پیری دل خورد فشاری که ز هم ریخت نگینش زبن بیش چه تنگی دمد از حاتم پیری تأثیر نفس سوخت به سامان فسردن رو آتش یاقوت فروز از دم پیری انگشت نمای عدم از موی سپیدم کردند چو صبحم علم از پرچم پیری چون موی سپیدی زند از لاف حیا کن هشدار که زال است همان رستم پیری بیدل تو جوانی به تک و تاز قدم زن من سایهٔ دیوار خودم از خم پیری بیدل دهلوی