بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۹۴: خطاپرست مباش ای ز راستی عاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خطاپرست مباش ای ز راستی عاری که گر سپهر شوی می کشی نگو نساری جهان ز شوخی نظّارهٔ تو کهسارست به چشم بسته نظر کن بهار همواری قبول آفت هرکس بقدر حوصله است به تیغ می کند اینجا طرف جگر داری چو گل درین چمن از بحر عبرتت کافیست تبسمی که همان چین دامن انگاری به رنگ و بو دل خود بسته ای و زین غافل که غنچه سان گل پرواز در بغل داری گره ز کار فروبستهٔ تو بگشاید اگر چو غنچه دل شبنمی به دست آری غبار دامن این دشت ناله اندود است قدم دلیر منه تا دلی نیفشاری به غیر طبع تو کز سجده است معراجش کدام شعله که خاکش بکرد همواری چنان ز دهر سبکبار بایدت رفتن که بار نقش قدم هم به خاک نگذاری گواه عاقبت کار ظلم پیشه بس است به خون نشستن نشتر ز مردم آزاری ز خواب صبح سر غنچه می رود بر باد مده ز دست چو شبنم عنان بیداری به مزرعی که دلش برگ خرمن آرایی ست شکست می دروی آبگینه می کاری به دوش عمر کشی بار این و آن تا چند خوش آن زمان که ز اسباب دست برداری اگر ز جادهٔ تسلیم نگذری بیدل کند به کسوت موجت شکست معماری بیدل دهلوی