بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۵۷: در پردهٔ هر رنگ کمین کرده شکستی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در پردهٔ هر رنگ کمین کرده شکستی داده است قضا کارگه شیشه به مستی بر نقش خیال تو و من بسته شکستی از هر دو جهان آن طرف آینه بستی عمری ست بهار دل فردوس خیال است گل تخت چمن بارگه غنچه نشستی خجلت کش نومیدی ام از هستی موهوم کو آنقدرم رنگ که آرد به شکستی فطرت چقدر گل کند از پیکر خاکی کردند بلند آتشم از خانهٔ پستی هر چند که اقبال کلاهم به فلک سود بی خاک شدن نقش مرا نیست نشستی کاری دگر است آنچه دلش حاصل جهد است این مزد مدان وعدهٔ هر آبله دستی از معبد نیرنگ مگویید و مپرسید ماییم همان سایهٔ خورشید پرستی گل کن به نم جبهه غباری که نداری درکشو ر اوهام چه بندی و چه بستی هشدار که در عرصهٔ همت نتوان یافت چون سعی گذشتن ز نشان صافی شستی بیدل اثر سعی ندامت اگر این است آتش به دو عالم فکن از سودن دستی بیدل دهلوی