بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۴۷: شده عمرها که نشاندهام به کمین اشک چکیدهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شده عمرها که نشانده ام به کمین اشک چکیده ای دلکی ز نالهٔ بی اثر گرهی ز رشته بریده ای به کجاست آنهمه دسترس که زنم ز طاقت دل نفس چو حباب می کشم از هوس عرقی به دوش خمیده ای من برق سیر جنون قدم به کدام مرحله تاختم که چو شمع شد همه عضو من کف پای آبله دیده ای ز خمار فطرت نارسا به دو جام شعله فسون برآ زده شور مستی ام این صدا به دماغ نشئه رسیده ای حذر از فضولی عز و شان که مباد دردم امتحان هوست ز نقش نگین خورد غم پشت دست گزیده ای به خیال گوشهٔ عافیت چو غبار هرزه فسرده ام به کجاست همت وحشتی که رسم به دامن چیده ای ز وداع فرصت پرفشان به کدام ناله دهم نشان نگر این جریده رقم زنم به خط غبار رمیده ای به فنا مگر شود آشکار اثر سجود دوام من ز حیا به جبهه نهفته ام خط بر زمین نکشیده ای ز قبول معنی دلنشین نی ام آنقدر به اثر قرین که به گوش من کشد آفرین سخن ز کس نشنیده ای نه زشور انجمنم خبر نه به شوخی چمنم نظر مژه ای چو چشم گشوده ام به غبار رنگ پریده ای من بیدل از چمن وفا چو دل شکسته دمیده ام ثمر نهال ندامتی به هزار ناله رسیده ای بیدل دهلوی