بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۴۰: گر بهگردون میکشی گردن و گر در سجدهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر به گردون می کشی گردن و گر در سجده ای از تو تا گل کرده است الله اکبر سجده ای خم چرا باید شدن باری اگر بر دوش نیست زندگی دارد بلایی کاین قدر در سجده ای هرزه بر خود چیده ای ای محو اسباب غرور یکسر مو گر ز و هم آیی فروتر سجده ای همچو اشکم مایل آن آستان اما چه سود عشق می گوید ادب کن جبههٔ تر سجده ای بر در دل چون نفس بوسی نشست ای نفس داغ زحمت این آستانی بسکه لنگر سجده ای هر طرف لبیک و ناقوس از تو بیتاب خروش ای گزند کعبه و دیر از چه نشتر سجده ای جرات پرواز خاکت را به گردون برده است ورنه هرگه می کشی سر در ته پر سجده ای سرکشی چون شمع ، شبگیر غروری بیش نیست می رسی تا صبحدم جایی که یکسر سجده ای گر خم اندیشه ات بیدل گریبانی کند می شود روشن که خود محرابی و در سجده ای بیدل دهلوی