بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۲۳: برآرد گَرَم آتش دل زبانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برآرد گَرَم آتش دل زبانه شودگرد بال سمندر زمانه گشایم گر از بیخودی شست آهی کنم قبهٔ چرخ زنبور خانه به صد لاف وارستگی صید خویشم نبرده ست پروازم از آشیانه چراغ ادبگاه بزم خیالم نمی بالد از آتش من زبانه درین دشت خلقی زخود رفت اما ندانست سر منزلی هست یا نه فلک نقش نام که خواهد نشاندن به این خ اتم صد نگین در میانه صدف وار تا یک گهر اشک داری ازبن آسیاها مجو آب و دانه دو روزی کزین ما و من مست نازی به خواب عدم گفته باشی فسانه کف پوچ مغزی مکن فکردریا که هر جا تویی نیست غیر از کرانه قیامت خرو شست بنیاد امکان ازین ساز نیرنگ انسان ترانه دمیده ست از آب منی مشت خاکی به صد سخت جانی چو سنگ از مثانه محال است پروازت از دام زلفش اگر جمله تن بال گردی چو شانه به پی ری کشیدیم رنج جوانی سحر می کند گل خمار شبانه اگر گشت باغ است و گر سیر صحرا روانیم از خود به چندین بها نه غبار جسد چشم بند است بیدل چو دیوارت افتاد صحراست خانه بیدل دهلوی