بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۲۱: نیست خاموشی به کار شمع محفل جزگره
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست خاموشی به کار شمع محفل جزگره داغ شد آهی که نپسندید بر دل جز گره از جنون بر خویش راه عافیت هموارکن وانمی سازد تپش از بال بسمل جز گره خامهٔ صدقیم آهنگ صریر ما حق است بر زبان ما نیابی حرف باطل جز گره بیقرارانیم حرف عافیت از ما مپرس موج ما را نیست بر لب نام ساحل جزگره چون نفس از عاجزی تار نظر هم نارساست هیچ نتوان یافتن از دیده تا دل جزگره گر سر ما شد جدا ازتن چه جای شکوه است وا نکرد از رشتهٔ ما تیغ قاتل جز گره وحشت ما گر مقام الفتی دارد دلت ناله را در کوچهٔ نی نیست منزل جز گره دل به صد دامن تعلق پای ما پیچیده است رشته ایم و در ره ما نیست حایل جز گره هر چه باشد وضع جمعیت غنیمت گیر و بس گر شعوری داری از هر رشته نگسل جز گره فرصتی کو تا به ضبط خود نفس گیرد نفس رشتهٔ کوتاه ما را نیست مشکل جز گره ای خوشا نومیدی تدبیر فتح الباب من تا شدم ناخن ندارم در مقابل جز گره تا نفس باقیست کلفت بایدم اندوختن بر ندارد رشتهٔ تسبیح بیدل جز گره بیدل دهلوی