بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۹۱: ای پرفشان گرد نفس چندی شرار سنگ شو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای پرفشان گرد نفس چندی شرار سنگ شو ناقدردان راحتی بر خود زبان ننگ شو جولان چه دارد در نظر غیر از تلاش درد سر یک ره پس زانوی خم بنشین و عذر لنگ شو فریاد کوس و کرنا می گویدت کای بی حیا زبن دنگ دنگ روز و شب گر کر نگشتی دنگ شو همت نمی چیند غنا بر عشوه پا در هوا چون صبح گرد رفته ای گو یک دو دم اورنگ شو می دان قدر این و آن دیدی زمین و آسمان گر کهنه ات خواهی گران با ذره ای همسنگ شو گلچینی باغ یقین گر نیست تسکین آفربن اوهام را هم کم مبین خود روی دشت بنگ شو شوق جنون تاز ترا کس نیست تا گیرد عنان یکچند منزل در قدم گرد ره و فرسنگ شو بر معرفت نازیدنت دور است از فهمیدنت چون عکس نتوان دیدنت آیینه گوهر رنگ شو آیینه داران جنون دارند یک عالم فسون هر چند جهل آیی برون سرکوب صد فرهنگ شو ای بوی موهومی چمن کم نیست سیر وهم ظن باری به ذوق پر زدن هنگامه ساز رنگ شو بیدل به یاد زلف او گر ناله ای سر می کنم تسلیم گوشم می کشد کای بی ادب خود چنگ شو بیدل دهلوی