بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۹۰: نامنفعلی گریه کن و چون مژه تر شو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نامنفعلی گریه کن و چون مژه تر شو خشک است جبین یک دو عرق آینه گر شو حیف است رعونت دمد از جوهر ذاتت گرتیغ کنندت تو چو آیینه سپر شو جبیی که نداری نفسی نذر جنون کن گر شب دمد از محفل امکان تو سحر شو تسلیم ز احباب تغافل نپسندد گرنیست ادب سر به زمین دست به سر شو ضبط من و ما انجمن آرای شهود است چون سرمه زتنبیه زبان نور نظرشو گر حسن کلام آینه دار دم پیری ست در خلق ضیافتکدهء شیر و شکر شو ای بیخبر از صحبت جاوید قناعت مستسقی بیحاصلی آب گهر شو امید سلامت به جز آفات ندارد کشتی شکن و ایمن از امواج خطر شو خواب عدمت به که فراموش نگردد از بیضه برون در طلب بالش پر شو در نامه و پیغام یقین واسطه محو است بر هرکه رسانی خبر از یار خبر شو هر حرف جنون تهمت صد پست و بلند است ای نقطهٔ تحقیق توبی زیر و زبر شو بیدل به تکلف ره صحرای عدم گیر زان پیش که گویند ازین خانه به در شو بیدل دهلوی