بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۸۱: باز چو صبح کردهام تحفهٔ بارگاه تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز چو صبح کرده ام تحفهٔ بارگاه تو رنگ شکسته ای که نیست قابل گرد راه تو ذره به بال آفتاب تا به سپهر می رود کیست به خود نمی کند ناز ز دستگاه تو بسکه شکوه جلوه ات ریخته است ز هر طرف عکس به روی آینه ، آینه درپناه تو خاک شهید غمزه ات گرد کند چه ممکنست سرمه نمی شود سفید از مژهٔ سیاه تو غیر تحیر از جمال آینه را چه می رسد حیرت ما دلیل ما جلوهٔ تو گواه تو دل به هزار جلوه ام چهره گشای حیرتست آینهٔ شکسته ای یافته ام به راه تو از خط ساغر وفا جز کجی نظر نخواند هرکه محرفی نخورد از غلط نگاه تو سادگی جهان رنگ جز تو چه آورد به عرض هم به زبان ناز توست آینه عذر خواه تو سعی پر شکستگی طرف عروج ناز اوست گل به سر امید زد رنگ من از کلاه تو بیدل از آرزوی دل درد سر نفس مده دود چراغ کشته است شامه گداز آه تو بیدل دهلوی