بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۷۲: به این موهومیام یا رب که کرد آیینهدار او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به این موهومی ام یا رب که کرد آیینه دار او تحیر تا کجا گیرد ز صفر من شمار او سراغ خویش یابم تا ره تحقیق او گیرم مرا در خود نهان دارد جمال آشکار او حریف ساغر خورشید پیمایی که می گردد سحرها رفت با خمیازهٔ ذوق خمار او به غیر از ترک هستی از تردد بر نمی آید نفس پر می خلد در سینه ام از خار خار او چه امکان است آرد فطرت ما تا به دیدارش مگر آیینه از بی دانشی گردد دچار او غرورش زحمت آیینه داران برنمی دارد تو محو خویش باش اینها نمی آید به کار او امید وصل تدبیر دگر از ما نمی خواهد سفید از چشم قربانی ست راه انتظار او هوس پیمای آغوش وصال کیست حیرانم کنار خود هم افتاده ست بیرون ازکنار او مجازی بر تراشی تا حقیقت ننگ او گردد دویی افشا نمایی تا کنی تحقیق عار او تو آگاه از سجود آستان دل نه ای بیدل که بالد صندل عرش از جبین خاکسار او بیدل دهلوی