بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۶۸: خواه غفلت پیشگی کن خواه آگاهی گزین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواه غفلت پیشگی کن خواه آگاهی گزین ای عدم فرصت دو روزی هر چه می خواهی گزین ذره تا خورشید امکان گرم از خود رفتن است یکقدم با هر چه جوشد شوق همراهی گزین هر قدر غفلت فزونتر لاف هستی بیشتر ای طلسم خواب ازین افسانه کوتاهی گزین چند در آتش نشانندت به افسون غرور اختصار ناز چون شمع سحرگاهی گزین دستگاه مشت خاک ناتوان پیداست چیست ای غبارت رفته بر باد آسمان جاهی گزین هیچکس خود را نمی خواهد غبارآلود عجز ای گدا گر اختیاری باشدت شاهی گزین پرتو شمع هدایت درکمین غفلت است خضر اگر زبن دشت مطلوبست گمراهی گزین جاه اگر بالد همین شاهی ست اوج عبرتش ازکمال فقر باش آگه هواللهی گزین هر دو عالم شوخی پست و بلند ناز اوست گر نگه قاصر نباشد ماه تا ماهی گزین در تماشاگاه هستی کور نتوان زبستن محرم آن جلوه شو یا مرگ ناگاهی گزین اعتبار اندیشه ای بیدل ندامت ساز کن شمع محفل بودن آسان نیست جانکاهی گزین بیدل دهلوی