بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۵۸: بیسراغی نیست گرد هستی وحشت کمین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی سراغی نیست گرد هستی وحشت کمین نقش پای جلوه ای داریم در خط جبین بندگی ننگ کجی از طینت ما می برد می تراود راستی در سجده از نقش نگین وضع نخوت خاکیان را صرفهٔ آرام نیست گردباد آشفتگی می چیند از چین جبین جلوهٔ اسباب منظور تغافل خوشتر است سخت مکروه ست دنیا چشم اگر داری ببین اهل دنیا در تلاش غارت یکدیگرند خانهٔ شطرنج را همسایه نگذارد کمین اعتبارات غرور و عجز ما پیداست چیست از نفس یک پیرهن بالیده تر آه حزین خاکساری طینت گل کردن تشویش نیست گر قیامت خیزد از جا بر نمی خیزد زمین از حلاوتهای دنیا سوختن خرمن کنید کو حصول شمع ، گیرم موم دارد انگبین زندگانی دامگاه اینقدر تزویر نیست از شمار سبحهٔ زاهد عرق ریز است دین وضع خاموشی محیط عافیت موج است و بس از حباب اینجا نفس دارد حصاری آهنین دوری اصل اینقدر کلفت سراغ نیستی است کرد آتش را وداع سنگ خاکستر نشین بیدل امشب در هوای دامنش گل می کند همچو شاخ گل مرا صد پنجه از یک آستین بیدل دهلوی