بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۴۱: ز ره هوس به توکی رسم نفسی ز خود نرمیده من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز ره هوس به توکی رسم نفسی ز خود نرمیده من همه حیرتم به کجا روم به رهت سری نکشیده من به چه برگ ساز طرب کنم زچه جام نشئه طلب کنم گل باغ شعله نچیده من ، می داغ دل نچشیده من چوگل آنکه نسخهٔ صد چمن ز نقاب جلوه گشوده تو چو می آنکه عشرت عالمی ز گداز خود طلبیده من چه بلا ستمکش غیرتم چقدر نشانهٔ حیرتم که شهید خنجر ناز تو شده عالمی و تپیده من تو به محفلی ننموده رو که ز تاب شعلهٔ غیرتش همه اشک گشته به رنگ شمع و زچشم خود نچکیده من می جام ناز و نیازها به خمار اگر نکشد چرا ز سرجفا نگذشته تو ز در وفا نرمیده من چو نگاه گرم به هر طرف که گذشته محمل ناز تو چو دل گداخته از پی ات به رکاب اشک دویده من تو و صد چمن طرب نمو من و شبنمی نگه آبرو به بهار عالم رنگ و بو، همه جلوه تو، همه دیده من نه جنون سینه دریدنی نه فنون مشق تپیدنی به سواد درد تو کی رسم الفی ز ناله کشیده من چو سحر نیامده در نظر، رم فرصت نفس آنقدر که برم بر آب شکفتگی به طراوت گل چیده من به کدام نغمهٔ دل گسل ز نواکشان نشوم خجل چو جرس به غیر شکست دل سخنی ز خود نشنیده من من بیدل و غم غفلتی که ز چشم بند فسون دل همه جا ز جلوهٔ من پر است وبه هیچ جا نرسیده من بیدل دهلوی