بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۳۷: چنین کشتهٔ حسرت کیستم من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنین کشتهٔ حسرت کیستم من که چون آتش ازسوختن زیستم من نه شادم نه محزون نه خاکم نه گردون نه لفظم نه مضمون چه معنیستم من نه خاک آستانم نه چرخ آشیانم پری می فشانم کجاییستم من اگر فانی ام چیست این شور هستی وگر باقی ام از چه فانیستم من بناز ای تخیل ببال ای توهم که هستی گمان دارم و نیستم من هوایی در آتش فکنده ست نعلم اگر خاک گردم نمی ایستم من نوایی ندارم نفس می شمارم اگر ساز عبرت نی ام چیستم من بخندید ای قدردانان فرصت که یک خنده برخویش نگریستم من در این غمکده کس ممیراد یارب به مرگی که بی دوستان زیستم من جهان گو به سامان هستی بنازد کمالم همین بس که من نیستم من به این یکنفس عمرموهوم بیدل فنا تهمت شخص باقیستم من بیدل دهلوی