بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۲۷: چون شمع تا چکیدن اشکست ساز من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون شمع تا چکیدن اشک ست ساز من هستی خطی ست و قف جبین گداز من دامن به چین شکست ز نومیدی رسا دستی در آستین به هر سو دراز من آخر تلاش لغزش پا دامنم کشید هموار شد خیال نشیب و فراز من برخاستم ز خاک و نشستم همان به خاک دیگر مجو قیام و قعود از نماز من چون شمع در ادبگه همواری زبان برهم زدم لبی که همان بود گاز من تا در زبان خامهٔ حیرت بیان شقی است خالی ست در بساط سخن جای ناز من وحشت غبار عمر ندانم کجا رسید مقصد گداز قافلهٔ برق تاز من مینا شکسته در سر ره گریه می کند چون طفل اشک آبلهٔ خاکباز من زبن فطرتی که ننگ خیالات آگهی ست دشوار شد چو فهم حقیقت مجاز من دارم چو حلقه عهدهٔ نامحرمی به دوش بیرون در نشاند مرا پاس راز من سعی جبین عرق شد ومحروم سجده ماند بیدل در آب ریخت خجالت نیاز من بیدل دهلوی