بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۲۶: تب وتاب اشک چکیدهامکه رسد به معنی راز من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تب وتاب اشک چکیده ام که رسد به معنی راز من زشکست شیشهٔ دل مگر شنوی حدیث گداز من سر وکار جوهر حیرتم به کدام آینه می کشد که غبار عالم بستگی زده حلقه بر در باز من سخنی ز پرده شنیده ام به حضور دل نرسیده ام چه نمایم آنچه ندیده ام تو بپرس از آینه ساز من عرق جبین خجالتم که چو شمع در بر انجمن ننهفت عیب کفی تهی سر آستین دراز من ز تلاش طاقت هرزه دو نشدم دچار تسلیی قدمی درآبله بشکنم که به خود رسد تک و تاز من ز ترانه ای که ادا کنم چکنم اگر نه حیا کنم ز دل فسرده چه واکنم گره است رشتهٔ ساز من نه به خلد داشتم آرزو نه به باغ حسرت رنگ و بو شد از التفات خیال تو دو جهان طربگه باز من ز غرور نشئهٔ ناز او نرسیده ام به تغنیی که خمد به افسری فلک سر سجده کار نیاز من ره دیر وکعبه نرفته ام به سجود یاد تو خفته ام سر زانویی که نداشتم که نمود جای نماز من اگرم غبار زمین کنی وگر آسمان برین کنی من اسیر بیدل بیکسی توکریم بنده نواز من بیدل دهلوی