بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۱۱: محیط جلوهٔ او موج خیز است از سراب من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
محیط جلوهٔ او موج خیز است از سراب من ز شبنم آب در آیینه دارد آفتاب من به تحقیق چه پردازم که از نیرنگ دانشها دلیل وحدت خویش است هر جا در نقاب من قناعت ساغر حیرت غم و شادی نمی داند چو شبنم گوشهٔ چشمی ست مینای شراب من غبارم را تپیدن دارد از ذوق فنا غافل همان خاکم اگر آرام گیرد اضطراب من ندانم با کدامین ذره سنجم هستی خود را که در وزن کمی بسیار پیش آید حساب من به راحت تهمتی دارم ز احوالم چه می پرسی چو مخمل هم به چشم دیگران دریاب خواب من به هر بی آبرویی چشمهٔ آیینهٔ یأسم که نقش هر دو عالم شسته می جوشد ز آب من به غیر از نفی خویش اثبات عشرت مشکل است اینجا کتانم پنبه گردد تا ببالد ماهتاب من به تدبیر دگر از آب غفلت بر نمی خیزم ز هم پاشیدن اعضا مگر باشد گلاب من به پیری چون سحر رفت از سرم سودای جمعیت ورق گرداند آخر ربط اجزا از کتاب من درین محفل ندارد هیچکس خون گرمی الفت مگر از بیکسی بر اخگری چسبد کباب من تهی از خود شدن بیدل به بی مغزی کشید آخر درین دریا پُر از خود بود چون گوهر حباب من بیدل دهلوی