بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۹۷: غم تلاش مخور عجز را مقدمکن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم تلاش مخور عجز را مقدم کن به خواب آبله پا می زنی جنون کم کن ز وضع دهر جز آشفتگی چه خواهی دید به یک خم مژه این نسخه را فراهم کن جراحت دل اگر حسرت بهی دارد به اشک خاک درش نرم ساز و مرهم کن سراسر ورق اعتبار پشت و رخی است اگر مطالعه کردی ، تغافلی هم کن رهت اگر فکند حرص در زمین طمع ز آبرو بگذر خاکش از عرق نم کن به امتحان هوس خقت وقار مخواه گهر دمی که بسنجند سنگ آن کم کن طریق تربیت از وضع روزگار آموز به پشت خر، جل زرین گذار و آدم کن ز حرص تشنه لبی چینی و سفال مبان کف گشوده بهم آر و ساغر جم کن درین بساط اگر حسرت علمداری ست چوگردباد به سر خاک ریز و پرچم کن نشاید اینقدرت گردن غرور بلند به زور بازوی تسلیمش اندکی خم کن ز طور عافیتت می کنم خبر هشدار درین ستمکده کاری اگرکنی رم کن کدام جلوه که خاکش نمی خورد بیدل تو همچو چشم سیه پوش و ساز ماتم کن بیدل دهلوی