بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۸۹: به سعی بینشانی آنسوی امکان رهی واکن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به سعی بی نشانی آنسوی امکان رهی واکن پر افشانست همت آشیان در چشم عنقاکن ازین صحرای وحشت هر چه برداری قدم باشد سری از خواب اگر برداشتی اندیشهٔ پا کن به یک مژگان زدن از خود چو حیرت می توان رفتن اگرگامی نداری جنبش نظاره پیدا کن ز رفع گرد هستی می توان صد صبح بالیدن نسیم امتحان شوگوشه ای زبن پرده بالاکن گداز قطره بحری را ز خود لبریز می بیند جو دل صهبا شو و از ذره تا خورشید میناکن درین مزرع چه لازم آب دادن تخم بیکاری ز حاصل گر به استغنا زدی آفت تقاضاکن عمارتهای آب و خاک نتوان بر فلک بردن اگر خواهی بنای رنگ ریزی ناله بر پاکن گرفتم گلشنی ای بیخبر رنگ قبولت کو همه یک قطرهٔ خون باش اما در دلی جاکن خیال ما شراب بی خمار نیستی دارد اگر از بزم همت ساغری داری پر از ماکن غرور سرکشی در آفتابت چند بنشاند فروتن باش یعنی سایهٔ دیواری انشا کن اگر چشمت ز اسرار محبت سرمهٔ دارد بببن موی سر مجنون و سیر زلف لیلاکن کمینگاه تعلق هاست خواب غفلت بید ل به یک واکردن مژگان جهانی را ز سر واکن بیدل دهلوی