بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۸۴: صبح است ازین مرحلهٔ یاس به در زن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح است ازین مرحلهٔ یاس به در زن چون صبح تو هم دامن آهی به کمر زن کم نیستی از غیرت فریاد ضعیفان بر باد رو و دست به دامان اثر زن چون نی گره کار تو لذات جهان است گر دست دهد ناله ات آتش به شکر زن خمها همه سنگند زمینگیر فشردن خامی ست درین میکده گو جوش شرر زن زین بحر خطر مقصد غواص تسلی ست دل جمع کن و سنگ به سامان گهر زن ساغرکش این میکده مخموری راز است خمیازه مهیاکن و بر حلقهٔ در زن تا منفعل کوشش بیهوده نباشی بر آتش افسردهٔ ما دامن تر زن مجنون روشان خانهٔ در بستهٔ امنند تا خون نخوری گل به در کسب هنر زن در ملک هوس رفع خمار است جنون هم گر دست به جامت نرسد دست به سر زن قطع نظر اولی ست زپیچ و خم آمال این شاخ پراکنده دمیده ست تبر زن پر مایل نیرنگ تعلق نتوان زیست یک چین جبین دامن ازین معرکه برزن بیدل دلت از گریه نشد نرم گدازی خواب تو گران است به رخ آب دگر زن بیدل دهلوی