بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۶۷: خلقیست غافل اینجا از کشتن و درودن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خلقی ست غافل اینجا از کشتن و درودن چون خوشه های گندم صد چشم و یک غنودن گل کردن حقیقت چندین مجاز جوشاند بر خویش پرده ها بست این نغمه از سرودن گر نوبهار هستی این رنگ جلوه دارد نتوان زد از خجالت گل بر سر نمودن آن به که همچو طاووس از بیضه بر نیایی چشم هزار دام ست در راه پر گشودن رفع صداع هستی در سجده صندلی داشت بر عافیت تنیدیم آخر زجبهه سودن گوش از فسانهٔ ما پیش از تمیز بربند حرف زبان شمعیم داغ دل شنودن ای حرص جبهه واری عرض حیا نگهدار تاکی به رنگ سوهان سرتا قدم ربودن سیلاب خانه اینجا تشویش رفت و در بست غارتگری ندارد آیینه جز زدودن تحقیق موج بی آب صورت نمی پذیرد از خویش نیز خالیست آغوش بی تو بودن بر رشتهٔ تعلق چندین مپیچ بیدل جز درد سر ندارد از موی سر فزودن بیدل دهلوی