بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۵۷: با ما نساخت آخر ذوق شراب خوردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با ما نساخت آخر ذوق شراب خوردن چون میوه زرد گشتیم از آفتاب خوردن مست ست طبع خود سر از کسب خلق بگذر تا کم کند جنونت می با گلاب خوردن گر محرمی برون آ از تشنه کامی حرص چون وهم غوطه تاکی در هر سراب خوردن نقشی که مبهم افتد دل جمع کن ز فهمش جهل است عشوهٔ حسن زیر نقاب خوردن آن چین ابرو امشب صد رنگ بسملم کرد زخم کمی ندارد تیغ عتاب خوردن اغراض بیشمار است عرض حیا نگهدار طعن جنون چه لازم از شیخ و شاب خوردن پیچ و خم حوادث ما را نکرد بیدار با سنگ بر نیامد پهلو به خواب خوردن موقع شناس عصیان ذلت کش خطا نیست می حکم شیر دارد در ماهتاب خوردن بد مستی تنعم مغرورکرد ما را ای کاش سیخ می خورد حرص از کباب خوردن ملک تو نیست دنیا کم کن تصرف اینجا مال حرام تا کی بهر صواب خوردن ترک تلاش دارد آب رخ قناعت سیر است موج گوهر از پپچ و تاب خوردن تحصیل روزی آسان نتوان شمرد بیدل تکلیف خاک و خون ست این نان و آب خوردن بیدل دهلوی