بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۵۲: به دل گر یک شرر شوق تو پنهان میتوان کردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دل گر یک شرر شوق تو پنهان می توان کردن چراغان چشمکی در پرده سامان می توان کردن به رنگ غنچه گردامان جمعیت به چنگ افتد دل از اندیشهٔ یک گل گلستان می توان کردن زکلفت بایدم پرداخت حسرتخانهٔ دل را اگر تعمیر نتوان کرد ویران می توان کردن گرفتم سیر این گلشن ندارد حاصل عیشی چوگل از خون شدن رنگی به دامان می توان کردن ادا فهم مضامین تمناها نه ای ورنه چمن طرح از نوای عندلیبان می توان کردن طلب چون چشم قربانی تسلی بر نمی دارد نگه گو جمع شو مژگان پریشان می توان کردن چو صبح از انفعال ساز هستی آب می گردم که از خودگر روم یک آه سامان می توان کردن توان مختارعالم شد زترک اختیارخود که در بی دست و پایی آنچه نتوان می توان کردن حسد هرجا به فهم مطلب عیب وهنرپیچد بر استغنا هزار ابرام بهتان می توان کردن به چشم امتیاز اسرار نیرنگ دو عالم را اگر مژگان توان پوشید عریان می توان کردن مقیم وسعت آباد تامل نیستی ورنه به چشم مور هم یک دشت جولان می توان کردن بهار بی نشانم لیک تا در فکر خویش افتم ز موج یک جهان رنگم گریبان می توان کردن شدم خاک و همان آیینه دار وحشتم بیدل هنوز ازگرد من طوف غزالان می توان کردن بیدل دهلوی