بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۳۵: چو موجگوهر ازین بحر بیتعب نگذشتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو موج گوهر ازین بحر بی تعب نگذشتن ز طبع ما نگذشت از سر ادب نگذشتن اسیر سلسلهٔ اختراع و هم چه دارد به ملک بی سببی از غم سبب نگذشتن جنون معاشی حرص ، آنگه انفعال تردد؟ قدم شمار عرق مردن و ز تب نگذشتن به هیچ مرحله همت پی بهانه نگیرد دلیل آبله پایی ست از طلب نگذشتن مزارنام زنقش نگین چه شمع فروزد تو آدمی شرفت هست از ادب نگذشتن چوشمع تیغ سر ما به خار سینه پرآتش ازبن ستمکده می آیدم عجب نگذشتن به هیچ حال مده دامن گذشتگی از کف الم شمر همه گر باشد از طرب نگذشتن نبرد موی سفیدم سیاهکاری غفلت سحر دمیده و می بایدم ز شب نگذشتن حریف نفس که می گشت جز تعلق دنیا غریب مصلحتی بود ازین جلب نگذشتن ترددی ز پل دوزخم گذشت به خاطر یقین به تجربه گفت از سر غضب نگذشتن چو سنگ شیشه به دامن شکست دل به کمینم نشسته در رهم ازکوچهٔ حلب نگذشتن صد آبرو به گره بستن است بیدل ما را به رنگ موج گهر از فشار لب نگذشتن بیدل دهلوی