بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۱۱: غرور خودنمایی تا کنیم از یکدگر پنهان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غرور خودنمایی تا کنیم از یکدگر پنهان چو شمع کشته در نقش قدم کردیم سر پنهان چو یاقوت از فسون اعتبار ما چه می پرسی ز پاس آبرو داریم آتش در جگر پنهان بنازم سبزهٔ خطی که از سیر سواد او نگه در سرمه می گردد چو مژگان تاکمر پنهان چه فیض است این که در اندیشهٔ شیرینی نامش چو مغزپسته می گردد زبانها در شکر پنهان خیالش آنقدر پیچیده است اجزای امکان را که دارد سنگ هم در دل چراغان شرر پنهان همه آگاهی است اینجا تو ترک وهم و غفلت کن چو شب از پیش برخیزد نمی ماند سحر پنهان مجو نفع از نکوکاری که با بدگوهر آمیزد گوارا نیست آن آبی که شد در نیشتر پنهان گر از خواب گران چون شمع برخیزی شود روشن که در بند گریبانت چه مقدار است سر پنهان به وصل آیینهٔ نازم به هجران پردهٔ رازم به حسنی عشق می بازم اگر پیدا و گر پنهان توان خواند از عرقهای خجالت سرنوشت من درین یک صفحه پیشانی ست چندین چشم تر پنهان گشادی هست در معنی به جیب هر گره بیدل نمی باشد درون بیضه غیر از بال و پر پنهان بیدل دهلوی