بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۹۸: زهی به شوخی بهار نازت شکسته رنگ غرور امکان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی به شوخی بهار نازت شکسته رنگ غرور امکان دو نرگست قبله گاه مستی دو ابروبت سجده جای مستان سخن ز لعل تو گوهر آرا نگه ز چشم تو باده پیما صبا ز زلف تو رشته بر پا چمن ز روی تو گل به دامان به غمزه سحری ، به ناز جادو، به طره افسون ، به قد قیامت به خط بنفشه ، به زلف سنبل ، به چشم نرگس ، به رخ گلستان چمن به عرض بهار نازت در آتش رنگ گلفروشی سحر زگل کردن عرقها به عالم آب شبنمستان ز رویت آیینه صفحهٔ گل زگیسویت شانه موج سنبل ختن سوادی ز چین کاکل فرنگ نقاش چین دامان اگر برد از رم نگاهت سواد این دشت بوی گردی هجوم کیفیت تحیر به چشم آهوکند چراغان به وحشت آباد این بساطم کجاست عشرت کدام راحت خیال محزون ، امید مجنون ، نگه پریشان ، نفس پر افشان به کشت بیحاصلی که خاکش نمی توان جز به باد دادن هوس چه مقدار کرده خرمن تبسم گندم از لبی نان حصول ظرفست اوج عزت ، نه لاف فضل ونه عرض حکمت گرفتم ای مور پر برآری کجاست کیفیت سلیمان رگ تخیل سوارگردن ، نم فسردن متاع دامن چو ابر تا کی بلند رفتن ، عرق کن و این غبار بنشان متاب روی وفا ز بیدل مشو ز مجنون خویش غافل به دستگاه شهان چه نقصان ز پرسش حال بینوایان بیدل دهلوی