بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۸۸: گر ما گوییم، ماکجاییم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر ما گوییم ، ماکجاییم ور تو، تو هم آن کسی که ماییم پوشیدگی ایم لیک رسوا عریانی لیک در قباییم گوشیم و شنیدنی نداربم چشمیم و مژه نمی گشاییم گر شکوه کنیم بی تمیزیم ور شکر خیال نارساییم تا خاک نشان دهیم عرشیم چون سر به گمان رسیم پاییم بی نسبت نسبتیم و سحریم نی هست نه نیست آشناییم زین شعبده هیچ نیست منظور جز آنکه به فهم در نیاییم عیب و هنر تعین این ست پیدا و نهان جنون قباییم پنهان چیزی که درگمان نیست پیدا اینها که می نماییم آخر به کجا رویم زین دشت در خارستان برهنه پاییم اینجا چه سلامت و کجا امن یک دانه و هفت آسیاییم کوه و صحرا و باغ و بستان ماییم اگر ز خود برآییم با غیر یگانگی چه حرف است از عالم خو هم جداییم یا رب ز کجا تمیز جوشید کایینهٔ صد جهان بلاییم در نسخهٔ شبههٔ جدایی تصحیف حقیقت خداییم استغنا بی نیاز خویش است خود را بر خود چه وانماییم عرض من و ما عرق کمین است ساز خاموش تر صداییم بیدل زین حرف و صوت تن زن افسانهٔ راز کبریاییم بیدل دهلوی