بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۶۹: فریاد کز توهم نامحرم حضوریم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فریاد کز توهم نامحرم حضوریم خفاش بی نصیبیم ظلمت شناس نوریم زان دم که دامن کل رفته ست از کف ما در احتیاج هر جزو مجنونتر از ضروریم پیوند هیچ دارد از آگهی گسستن ناآشنای خویشیم بیگانهٔ شعوریم ما را نمی توان یافت بیرون از این دو عبرت یا ناقص الکمالیم یا کامل القصوریم آشوب لن ترانی ست هنگامه ساز عبرت زین کسوتی که داریم فانوس شمع طوریم خواه از تلاش همت خواه از تردد حرص در هر صفت جهانی داریم و نا صبوریم در ساز ما نهفته ست احیای عالم وهم عمری ست چون د م صبح توفان خروش صوریم هر کس به سعی بینش محرم سراغ ما نیست در عرصهٔ خیالی گرد خرام موریم این انفعال جاوید یا رب کجا برد کس گمگشتهٔ خفاییم آوارهٔ ظهوریم دوزخ ز شرمساری کوثر شود جبینش گر اینقدر بداند ما را که ، از که دوریم رسوایی تعین نتوان به وهم پوشید این به که چشم بندیم بند قبای عوریم بیدل زیارت ما روزی دو مغتنم گیر از بس که خاکساریم کیفیت قبوریم بیدل دهلوی