بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۶۱: عزت کلاه بی سر و سامانی خودیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عزت کلاه بی سر و سامانی خودیم صد شعله نازپرور عریانی خودیم آیینه نقشبند گل امتیاز نیست محو خیال خانهٔ حیرانی خودیم گوهر خمار بستر و بالین نمی کشد سر درکنار زانوی غلتانی خودیم پر می زنیم و هیچ به جایی نمی رسیم وامانده های وحشت مژگانی خودیم دوران سر ز سبحهٔ ما کم نمی شود وانگاه تر دماغ مسلمانی خودیم با آفتاب ذره چه نسبت عیان کند دلدار باقی خود و ما فانی خودیم چون کوه ناله نیز ز ما سر نمی کشد از بسکه زبر بارگرانجانی خودیم پوشیدگی ز هیأت آفاق برده اند حیرت قبای چارهٔ عریانی خودیم خاکستریم و شعله ما آرمیده نیست آیینهٔ کمین پر افشانی خودیم ما را ز تیره بختی ما می توان شناخت چون سایه یکقلم خط پیشانی خودیم بیدل به جلوه گاه حقیقت که می رسد ما غافلان تصور امکانی خودیم بیدل دهلوی