بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۵۲: عشق هویی زد به صد مستی جنون باز آمدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق هویی زد به صد مستی جنون باز آمدیم باده شورانگیخت بیرون خم راز آمدیم آینه صیقل زدن بی صید تمثالی نبود سینه در یادت خراشیدیم وگلباز آمدیم جسم خاکی گر نمی بود اینقدر شوخی که داشت بیشتر زین سرمه باب چشم غماز آمدیم چون سحر زین یک تبسم قید نیرنگ نفس با همه پرواز آزادی قفس ساز آمدیم آشیان پرداز عنقا بود شوق بی نشان گفت وگوی رنگ بالی زد به پرواز آمدیم دوری آن مهر تابان نور ما را سایه کرد بهر این روز سیه زان عالم ناز آمدیم لب گشودن انحراف جادهٔ تسلیم بود شکر هم گر راهبر شد شکوه پرداز آمدیم نغمهٔ ما برشکست ساز محمل می کشد سرمه رفتیم آنقدر از خودکه آواز آمدیم از کفی خاک این قدر گرد قیامت حیرت است بی تکلف سحر جوشیدیم و اعجاز آمدیم اول و آخر حسابی از خط پرگار داشت چون بهم پیوست بی انجام و آغاز آمدیم فرعها را از رجوع اصل بیدل چاره نیست راهها سر بسته بود آخر به خود باز آمدیم بیدل دهلوی