بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۴۷: دوشکز دود جگر طرح شببشانکردیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش کز دود جگر طرح شببشان کردیم شرری جست ره ناله چراغان کردیم دهر توفانکدهٔ شوق سراسر زدگی است گرد دل داشت به هر دشت که جولان کردیم لغزشی داشت ره عشق که درگام نخست طوف آسودگی آبله پایان کردیم صبح این میکده گم بود درآغوش خمار ما هم از شوخی خمیازه گریبان کردیم وسعت عیش جهان در خور خرسندی بود عالمی را ز دل تنگ به زندان کردیم بی تویک غنچهٔ آسوده درتن باغ نماند هر چه همرنگی دل داشت پریشان کردیم هر نفس چاک گریبان بهاری دارد در جگر بوی گل کیست که پنهان کردیم حاصل سینه برآتش زدن ما چو سپند اینقدر بود که یک ناله به سامان کردیم همچو مژگان ز تماشاکدهٔ عالم رنگ حاصل این بود که خمیازه به دامان کردیم هیچ عیشی به تماشای دل حیران نیست به خیال آینه چیدیم و چراغان کردیم به تنزل عرق سعی ندامت گل کرد آنچه گم شد ز جبین بر مژه تاوان کردیم فکر خوبش است سرانچام دو عالم بیدل همه کردیم اگر سر به گریبان کردیم بیدل دهلوی