بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۴۰: سایهوار از نارسایان جهان غربتیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سایه وار از نارسایان جهان غربتیم شخص طاقت رفته وما نقش پای طاقتیم عجزبینش جوهر ما را به خاک افکنده است یک مژه گر چشم برداریم گرد فطرتیم دامن افشاندن ز اسباب جهان بی مدار آنقدرها نیست اما اندکی بی جرأتیم هیچکس چون شمع داغ بی تمیزیها مباد سر به جیب و پا به دامن درتلاش راحتیم حرص بر خوان قناعت هم همان خون می خورد میهمانان غناییم و فضولی قسمتیم زبن وبالی کز وفاق حاضران گل می کند همچو یاد رفتگان آیینه دار عبرتیم رفت ایامی که عزلت آبروی ناز داشت این زمان از اختلاط این و آن بی حرمتیم همچو مینایی نمی از جبههٔ ما کم نشد آب می گردیم اما انفعال خجلتیم با همه نومیدی اقبال سیه بختان رساست چون شب عصیان ز مشتاقان صبح رحمتیم خواه عالم نقش بند و خواه عنقاکن خیال در دماغ خامهٔ نقاش موی صورتیم نیم چشمک خانه روشن کردنی داریم و هیچ چون شرر بیدل چراغ دودمان فرصتیم بیدل دهلوی