بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۳۹: عمریست در نظرها اشک عرق نقابیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمری ست در نظرها اشک عرق نقابیم از شرم خودنمایی خون دلیم و آبیم جوشیده ایم از دل با صد خیال باطل دود همین سپندیم اشک همین کبابیم خلقی ز ما نمودار ما پیش خود شب تار خفاش نور خویشیم هر چند آفتابیم مستان این خرابات هنگامهٔ جنونند از ظرف ما مپرسید دریاکش سرابیم دانش خیال ظرفست فطرت به وهم صرفست از آگهی چه حرفست هذیان سرای خوابیم سامان پر زدنها در آشیان عنقاست یکسر شرار سنگیم کاش اندکی بتابیم افسانه ها نهفته ست در دل ولی چه حاصل می خواند آنکه داند ما یک قلم کتابیم هرگام باید اینجا بر عالمی قدم زد چون ناله های زنجیر یک پا و صد رکابیم دل مرکز سویداست خطش همان معماست از نقطه کس چه خواند جز این که انتخابیم کاش آبروی هستی با مهلتی شود جمع زین فرصت عرقناک دردسر حبابیم از خلق تا قیامت جز حق نمی تراود با ما نفس مسوزید یک حرف بی جوابیم بی دانشی چه مقدار نامحرم قبول است بیدل دعا نداریم چندانکه مستجابیم بیدل دهلوی