بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۳۲: نسخهٔ هیچیم، وهمی از عدم آوردهایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نسخهٔ هیچیم ، وهمی از عدم آورده ایم ما و من حرفی که می گردد رقم آورده ایم خامشی بی آه و گفت وگوی باب ناله نیست یک نفس سازیم و چندین زیر و بم آورده ایم هیچ نقش از پردهٔ معدومی ما گل نکرد یک قلم خاکستریم ، آیینه کم آورده ایم ای فلک از ما ضعیفان بیش از این طاقت مخواه چون مه نو خویش را بر پشت خم آورده ایم آفتابی کرد رنگ طاقت ما احتیاج تا به خاطر سایهٔ دست کرم آورده ایم بر درت پیشانی خجلت شفیع ما بس است سجده ای در بار ما گر نیست نم آورده ایم عمرها نامحرم جیب تأمل تاختیم تاکنون ما و خیالت سر بهم آورده ایم کو تنزه سجده ای تا آبرو بندیم نقش زحمتی بر خاک پایت از قسم آورده ایم صبح ما روشن سواد نسخهٔ آرام نیست سطر گردی در خیال از مشق رم آورده ایم دست عجز ما صلای جلوه ای دارد بلند عرصه حیرانی است از مژگان علم آورده ایم اینقدر رقص سپند ما به امید فناست ناله در باریم اما سرمه هم آورده ایم سعی ما واماندگان سر منزلی دیگر نداشت همچو لغزش زور بر نقش قدم آورده ایم همت ما چون سحر منت کش اسباب نیست اینقدر هستی که داریم از عدم آورده ایم حاصل جمعیت اسباب جز عبرت نبود مفت ما بیدل که مژگانی بهم آورده ایم بیدل دهلوی