بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۸۹: صفحهٔ هستی شرر تاراج آهی میکنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صفحهٔ هستی شرر تاراج آهی می کنم یک نگه سیر چراغان جلوه گاهی می کنم تا غبار من به ناز آسمانی پر زند مشت خاکی هست نذر شاهراهی می کنم آنقدر واماندهٔ عجزم که مانند هلال سیر ابرو تا جبین در عرض ماهی می کنم دوری مقصد به این نیرنگ هم می بوده است کز خیال پر به خود هم اشتباهی می کنم هیچکس را جز حیا در جلوه گاهش بار نیست چشم می گردد عرق تا من نگاهی می کنم در طریق عجز همدوشم به وضع آبله سر به پایی می گذارم قطع راهی می کنم گر بهشتم مدعا می بود تقوا کم نبود امتحان رحمتی دارم گناهی می کنم دوستان معذور کز سر منزل وضع شعور بس که دورم یاد خود هم گاه گاهی می کنم اینقدر هم مشرب گرداب غفلت داشته ست در محیط از جیب خویش ایجاد چاهی می کنم قامت پیری سرم در دامن زانو شکست شوق پندارد خیال کج کلاهی می کنم بس که چون صبحم تنک سرمایه افتاده ست شوق می درم صد جیب تا اظهار آهی می کنم بیدل از سیر بهارستان امکانم مپرس بس که رنگم می پرد هر سو نگاهی می کنم بیدل دهلوی