بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۵۹: شرار کاغذ فرصت کمینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شرار کاغذ فرصت کمینم چراغان نگاه واپسینم ز خط سرنوشتم می توان خواند گریبان چاکی لوح جبینم غم درد دلم ، آه حزینم نبودم ، نیستم ، گر هستم اینم به مستی از عدم واکرده ام چشم چه خواهم دید اگر او را نبینم نوای عجز اگر فهمیده باشی به چندین صور میخندد طنینم چه تلخ افتاد آب گوهر من که نتواند فرو بردن زمینم حلاوت می مکد چون شمع انگشت به قدر خودگداز آبگپنم چو نقش پا و من جولان حرف است زکوتاهی به دامن نیست چینم زنیرنگ تک وتازم مپرسید سوار حیرتی آیینه زینم غبارم را امید دامنی نیست ندانم بر سر خود کی نشینم چو شمع از نارساییهای اقبال به پا افتاد دست از آستینم د کان جنس نامم تخته اولی ست نگین بندید بر نقش نگینم اگر بیدل به فردوسم نشانند همان آلودهٔ دنیاست دینم بیدل دهلوی