بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۴۷: عمریست قیامتکدهٔ گردش حالم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمری ست قیامتکدهٔ گردش حالم چون آینه مینای پریزاد خیالم حسرت ثمر نشو و نمایم چه توان کرد سر تا به قدم چون مژه یک ریشه نهالم آیینهٔ من ریختهٔ رنگ ملالی ست بالیدهٔ چینی چو مه از چین هلا لم بیرنگی ام از شوخی اظهار مبراست در آینه هم آینه کافیست مثالم معموره سوادش خط تسخیر جنون نیست الفت قفس سایهٔ مژگان غزالم ای تشنه سراغ اثرم سیر عدم کن در خلوت اندیشهٔ خاکست سفالم در پردهٔ خواب اینهمه توفان خیالست نقشی نتوان یافت اگر چشم بمالم خودبینی شخص آینهٔ ناز مثال است بر خود نگهی تا من موهوم ببالم در بزم و ساز طربم سخت خموش است کو بخت سپندی که شوم داغ و بنالم ساز سحرم قابل آهنگ نفس نیست شاید به نسیمی رسد افشاندن بالم بیدل نفسم سحر بیان خم زلفی است آشفت جوابی که طرف شد به سؤالم بیدل دهلوی