بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۳۰: به صدگردون تسلسل بست دور ساغر عشقم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به صدگردون تسلسل بست دور ساغر عشقم که گردانید یارب اینقدر گرد سر عشقم سیاهی می کنم اما برون از رنگ پیدایی غبار عالم رازم سواد کشور عشقم نه دنیا عبرت آموزم نه عقبا حسرت اندوزم به هیچ آتش نمی سوزم سپند مجمر عشقم به صیقل کم نمی گردد غرور زنگ خودبینی مگر آیینه بر سنگی زند روشنگر عشقم عنان بگسست عمر و من همان خاک درش ماندم نشد این بادبان آخر حریف لنگر عشقم غمم ، دردم ، سرشکم ، ناله ام ، خون دلم ، داغم نمی دانم عرض گل کرده ام یا جوهر عشقم گهی صلحم ، گهی جنگم ، گهی مینا ، گهی سنگم دو عالم گردش رنگم جنون ساغر عشقم چو شمع ازگردنم حق وفا ساقط نمی گردد درآتش هم عرق دارم خجالت پرور عشقم نی ام نومید اگر روزی دو احرام هوس دارم که من چون داغ هر جا حلقه گشتم بردر عشقم نه فخرکعبه دلخواهم نه ننگ دیر اکراهم سر تسلیم و فرش هر چه خواهی چاکر عشقم ندارد موی مجنون شانه ای غیر از پریشانی چه امکانست بیدل جمع گردم دفتر عشقم بیدل دهلوی