بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۱۴: ز بسکه حیرت دیدار برده است ز هوشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بسکه حیرت دیدار برده است ز هوشم چو موج چشمهٔ آیینه نیست یک مژه جوشم زبان نالهٔ من نیست جز نگاه تحیر چو شمع تا مژه برهم رسیده است خموشم نوای شوق نماند نهان به ساز خموشی بلند می شود از سرمه چون نگاه خروشم به سعی حیرت ازین بزم گوشه ای نگرفتم همان چو آینه از چشم خویش خانه بدوشم ز دور ساغر کیفیتم مپرس چو شبنم گداخت گوهر دل آنقدر که باده فروشم سر از اطاعت آوارگی چگونه بتابم چو گردباد ز سرگشتگی است ساغر هوشم سپند جز تپش دل مدان فسانهٔ خوابش به ناله نشئه فروش شکست ساغر هوشم غرور حسن دلیل ست بر تظلم عاشق شنیده اند به قدر تغافل تو خروشم ز فرق تا به قدم عرض حیرتم چه توان کرد هوای عالم دیدار کرد آینه پوشم سیاه بختی من سرمهٔ گلو شده بیدل به رنگ حلقهٔ زنجیرزلف سخت خموشم بیدل دهلوی