بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۰۸: تا می ز جام همت بد مست میکشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا می ز جام همت بد مست می کشم جز دامن تو هر چه کشم دست می کشم عنقا شکار کس نشود گر چه همت است خجلت ز معنیی که توان بست می کشم قلاب امتحان نفس در کشاکش است زین بحر عمرهاست همین شست می کشم ممتاز نیست عجز و غرورم ز یکدگر چون آبله سری که کشم پست می کشم دل بستنم به گوشهٔ آن چشم صنعتی است تصویر شیشه در بغل مست می کشم خاکستر سپند من افسون سرمه داشت دامان ناله ای که ز دل جست می کشم جز تحفهٔ سجود ندارم نیاز عجز اشکم همین سری به کف دست می کشم چون صبح عمر هاست درین وادی خراب محمل بر آن غبار که ننشست می کشم بیدل حباب وار به دوشم فتاده است بار سری که تا نفسی هست می کشم بیدل دهلوی