بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۸۸: ز فیض ناتوانی مصرعی در خلق ممتازم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز فیض ناتوانی مصرعی در خلق ممتازم چو ماه نو به یک بال آسمان سیر است پروازم به یاد چشمی از خود می روم ای فرصت امدادی که ازگردش رسد رنگی به آن پیمانهٔ نازم نوای فرصتم آهنگ عبرت نغمهٔ عمرم مپرس از نارسایی تا چه دارد رشتهٔ سازم به هجرت گر نی ام دمساز آه و ناله معذورم شکست خاطرم در سرمه خوابیده ست آوازم ز حیرت در کفم سر رشته ای داده ست پیدایی که تا مژگان بهم می آید انجام است آغازم تماشاخانهٔ حسنم بقدر محوگردیدن تحیر بسکه لنگر می کند آیینه می سازم بهار آمد جنون از ششجهت سر پنجه می بازد چوگل من هم درین گلشن گریبانی بپردازم طلسم غنچه توفان بهاری در قفس دارد دو عالم رنگ و بوی اوست هر جا گل کند رازم چو صبح انکار عجزم نیست از اصناف آگاهی غباری را به گردون برده ام کم نیست اعجازم غرور خودنمایی ها به این زحمت نمی ارزد به رنگ شمع چند از سر بریدن گردن افرازم به آسانی ز بار زندگی رستن نمی باشد مگر پیری خمی پیدا کند کز دوشش اندازم به هر واماندگی از ساز وحشت نیستم غافل صدایی هست بیدل در شکست رنگ پروازم بیدل دهلوی