بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۸۲: ز سودای چشم تو تا کام گیرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز سودای چشم تو تا کام گیرم دو عالم فروشم دو بادام گیرم شهید وفایم ز راحت جدایم نه مردم به ذوقی که آرام گیرم سیه مست شهرت نی ام ورنه من هم چو نقش نگین صبح در شام گیرم ز بس همتم ننگ تزویر دارد محالست اگر دانه در دام گیرم چنین کز طلب بی نیاز است طبعم گدا گر شوم ترک ابرام گیرم چوشبنم چه لافم به سامان هستی مگر از عرق صورتی وام گیرم درین انجمن مشرب غنچه دارم زنم شیشه بر سنگ تا جام گیرم زمانی شود خواب عیشم میسر که چون نقش پا سایه بر بام گیرم کمند نفس حرص صیاد عنقاست به این نارسایی مگر نام گیرم جهان نیست جز اعتبار من و تو تو تحقیق دان گر من اوهام گیرم تجاهل سر و برگ هستی است بیدل همه گر وصالست پیغام گیرم بیدل دهلوی