بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۴: درین حیرتسرا عمریست افسون جرس دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درین حیرتسرا عمریست افسون جرس دارم ز فیض دل تپیدنها خروشی بی نفس دارم چو مژگان بسمل پروازم و از سستی طالع همین بر پرفشانیهای خشکی دسترس دارم به صاف جام الفت کز طریق کینه جوییها غبار دوست باشم گر غبار هیچکس دارم شدم خاک و به توفان رفت اجزای غبار من هنوز از سعی الفت طرف دامانی هوس دارم هوای بیش نتوان یافت دام عندلیب من به هر جا پر زنم از بوی گل چوب قفس دارم گر از تار نگاهم ناله برخیزد عجب نبود به چشم خود گره گردیده اشکی چون جرس دارم نفس جز تاب و تب کاری ندارد مفت ناکامی دماغ سوختن گرم ست تا این مشت خس دارم چو صبح از ننگ هستی در عدم هم بر نمی آیم غبارم تا هوایی در نظر دارد نفس دارم همان منصور عشقم گر هوس فرسوده ام بیدل به عنقا می رسد پروازم و بال مگس دارم بیدل دهلوی