بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۲: به دشت بیخودی آوازهٔ شوق جرس دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دشت بیخودی آوازهٔ شوق جرس دارم ز فیض دل تپیدنها خروشی بی نفس دارم درین گلشن نوایی بود دام عندلیب من ز بس نازک دلم از بوی گل چوب قفس دارم نشاط اعتبارم کرد بی تاب تپیدنها چو بحر از موج خیز آبرو در دیده خس دارم نفس جز تاب و تب کاری ندارد مفت ناکامی دماغ سوختن گرم است تا این مشت خس دارم به گفت وگو سیه تا چند سازم صفحهٔ دل را ز غفلت تا به کی آیینه در راه نفس دارم محبت مشربم لیک از فسون شوخی سودا به سعی هرزه فکریها دماغی بوالهوس دارم گر از تار نگاهم ناله برخیزد عجب نبود به چشم خود گره گردیده اشکی چون جرس دارم سراپا جوهری دارم ز روشن طینتی بیدل که چون مینای می از موج خون تار نفس دارم بیدل دهلوی