بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۴۳: زخمی به دل از دست نگارین تو دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخمی به دل از دست نگارین تو دارم یارب که شود برگ حنا سنگ مزارم آیینه جز اندیشهٔ دیدار چه دارد گر من به خیال تو نباشم به چه کارم هر چند به راه طلب افتاده ام از پا ننشسته چو نقش قدم آبله دارم آغوش هوس تفرقهٔ وضع حضور است چون غنچه اگر جمع شودگل به کنارم داده ست به باد تپشم حسرت دیدار آیینه چکدگر بفشارند غبارم چون نخل سر و برگ غرورم چه خیالست هرچند روم سر به هوا ریشه سوارم رنگ پر طاووس ندارد غم پرواز درکارگه آینه خفته ست بهارم در چشم کسان می کنم از دور سیاهی خورشیدم و آیینهٔ تحقیق ندارم زان پیش که آید به جنون ساغر هستی مینا به دل سنگ شکسته ست خمارم در وصل ز محرومی دیدار مپرسید آیینه نفهمیدکه من با که دچارم چون رشتهٔ تسبیح خورم غوطه به صد جیب تا سر به هوایی که ندارم به در آرم کس قطره کند تحفهٔ دریا چه جنون است دل پیشکشت گر همه عذر است نیارم شاید به نگاهی کندم شاد و بخواند مکتوب امیدم برسانید به یارم افسردگی گل نکشد آفت چیدن بیدل چقدر گردش رنگست حصارم بیدل دهلوی