بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۳۶: به زور شعلهٔ آواز حسرت گرم رفتارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به زور شعلهٔ آواز حسرت گرم رفتارم چو شمع از ناتوانی بال پرواز است منقارم اگر چه بوی گل دارد ز من درس سبکروحی همان چون آه بر آیینهٔ دلها گرانبارم ز ترک هرزه گردی محو شد پست و بلند من به رنگ موج گوهر آرمیدن کرد هموارم چه مقدار انجمن پرداز خجلت بایدم بودن که عالم خانهٔ آیینه است و من نفس وارم شکست از سیل نپذیرد بنای خانهٔ حیرت نمی افتد به زور آب چون آیینه دیوارم کسی جز منتهی مضمون عنوانم نمی فهمد به سر دارد ز منزل مهر همچون جاده طومارم به دل هر دانه ای از ریشهٔ خود دامها دارد مبادا سر برون آرد ز جیب سبحه زنارم بنای نقش پایم در زمین خاکساریها که از افتادگی با سایه همدوش است دیوارم ز حال رفتگان شد غفلتم آیینهٔ بینش به چشم نقش همچون جادهٔ خوابیده بیدارم ز شرم عیب خود چشم از هنر برداشتم بپدل که چون طاووس پای خوبش باشد خار گلزارم بیدل دهلوی