بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۲۸: سرمه شد آخر به خواب بیخودیها پیکرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرمه شد آخر به خواب بی خودیها پیکرم سایهٔ دیوار مژگان که زدگل بر سرم خواب نازی کرد پیدا شعله از خاکسترم بالش پرواز شد واماندگیهای پرم رشتهٔ تسبیحم ازگمگشته های یادِ کیست تاسری از خود برآرم صدگریبان می درم مزد ایمایی که از من رنگ حرفی واکشد معنی نشنیده ای افتاده درگوش کرم الفت خویشم بیابان گردی واماندگی ست هر دو عالم طی شود گامی که از خود بگذرم انفعال جرم سامان بهشتی دیگر است ازنم یک جبهه خجلت آب چندین کوثرم با چنین عصیان ز دوزخ بایدم خجلت کشید ظلم مپسندید بر آتش ز دامان ترم بی تکلّف چون حباب از قلزم آفات دهر چشم اگر پوشم لباس عافیت دارد پرم دل به عزلت خاک شد از درد آزادی مپرس کاش از ننگ فسردن آب گردد گوهرم تهمت اوهام چندین دام پیدا می کند طایر رنگم کجا پرواز و کو بال و پرم نیستم آگه مقیم خلوت اندیشه کیست اینقدر دانم که فریادی ست بیرون درم سیر گلشن چیست تا دامان دل گیرد هوس می کند یاد تو از گل صد چمن رنگین ترم بر حلاوت بس که پیچیدم غم دردم نماند ناله ها بیدل به غارت داد چون نیشکرم بیدل دهلوی