بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۲۵: خون خوردم و زین باغ به رنگی نرسیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خون خوردم و زین باغ به رنگی نرسیدم بشکست دل اما به ترنگی نرسیدم عمریست پر افشان جنونم چه توان کرد چون ناله درین کوه به سنگی نرسیدم خود داری من سدّ ره عمر نگردید از سکته چو معنی به درنگی نرسیدم چندین فلک آغوش کشید آینهٔ شوق اما به عصای دل تنگی نرسیدم راحت چقدر غفلت انجام طرب داشت از سایهٔ گل هم به پلثگی نرسیدم این بزم به جز نشئهٔ اوهام چه دارد جامی نگرفتم که به بنگی نرسیدم یک گا م درین مرحله ام قطع نگردید کز یاد نگاهت به فرنگی نرسیدم چندانکه ز خود می روم آن جلوه به پیش است رنگی نشکستم که به رنگی نرسیدم بیدل ز گریبان دری و بی سر و پایی ممنون جنونم که به ننگی نرسیدم بیدل دهلوی