بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۲۴: هزار آینه با خود دچار کردم و دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هزار آینه با خود دچار کردم و دیدم به غیر رنگ نبودم ، بهارکردم و دیدم ز ناامیدی خمیازه های ساغر خالی چه سر خوشی که به صرف خمارکردم و دیدم ز چشم هوش نهان بود گرد فرصت هستی چو صبح یکدو نفس اختیارکردم و دیدم به غیر نام تو نقدی نبود در گره دل نفس به سبحه رساندم ، شمار کردم و دیدم سر غرور هوا و هوس به طشت خجالت من از عرق دم تیغ آبدار کردم و دیدم دلی که داشت دو عالم فضای عرض تجمل ز چشم بسته یک آیینه وار کردم و دیدم به رنگ شمع بهار حضور خلوت و محفل شکستی از پر رنگ آشکار کردم و دیدم کنون چه پرده گشاید صفا به غیر کدورت که هر چه بود غبار اعتبار کردم و دیدم قماش کارگه ما و من ثبات ندارد منش به قدر نفس تار تار کردم و دیدم احد عیان شد از اعداد بیشماری کثرت هزار را یک و یک را هزار کردم و دیدم جهان تلافی شغل ترددی که ندارد تو فرض کن که من هیچکارکردم و دیدم دوگام بیش نشد حامل گرانی هستی شتر نبود نفس بود بار کردم و دیدم گرفته بود زمین تا فلک غبار تعین ازین دو عرصه چو بیدل کنار کردم و دیدم بیدل دهلوی